شبی یاد دارم که چشمم نخفت ، شنیدم که پروانه با شمع بگفت ، که من عاشقم گر بسوزم رواست ، تورا گریه و سوز و زاری چراست ؟
توی دنیا دوتا نابینا بیشتر وجود نداره ، یکی تو که هیچ وقت عشق منو ندیدی ، یکی هم من که کسی را جز تو ندیدم .
بر اسب سحر سوار خواهد آمد ، از پشت مه و غبار خواهد آمد ، وقتی برسد به خانه ای در دل من ، با آمدنش بهار خواهد آمد .
دستتو بزار رو قلب ، گذاشتی ، بزار دیگه ! صداشو میشنوی ؟ آرزومه سالها بتپه حتی اگه برای من نباشه .
سکوتم را به باران هدیه کردم ، تمام زندگی را گریه کردم ، نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم گریه کردم .
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت ، خواهشی دارم تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش مزار .
به سلامتی رفیقی که زرنگه ، وجودش قشنگه ، قلبش یک رنگه ، عشق پر رنگه ، شرابش خوش رنگه ، آخرش دل ما واسش تنگه .
الهی شهر عاشقان آتش بگیرد ، به غیر از سه نفر همه بمیرند ، یکی یارم ، یکی قاصد یارم ، یکی که گریه کرد برحال زارم .
به تو یک سمبوسه هدیه میدهم ، اولش برای دشمنت و آخرش برای خودت .
عاشقانت همه نام و نشانی دارند ، آنکه در عشق تو بی نام و نشان است منم .
منبع: (yekghadami.com)