زندگی زندان سرد کینه هاست ، من گریزانم از این زندان که نامش زندگیست .
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم ، نه درودی ، نه پیامی ، نه نشانی ، ره خود گیرم و ره بر تو گشایم زآنکه دیگر تو نه آنی ، تو نه آنی ، تو نه آنی .
به چشمان مهربان تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم ، به پاکی چشمانت قسم که تا ابد دوستت دارم .
لطفا متن كامل رو در ادامه مطلب ببينيد...