من اگر دختر نفرین شده اندوهم ، یا که از نسل گلی هرزه میان کوهم ، تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی ، که فقط لایق آتش زدنی .
من همان قاب تهی خسته و بی تقصیرم که برای تو و تصویر دلت می میرم .
بین آنچه از عشق روی چوب درخت کاغذها می سراییم و آنچه عمل می کنیم خیلی فاصله هست ، پس بیایید عشق را روی چوب درخت عمل بسراییم تا هیچ فاصله ای نباشد .
ابرهای بارانی چشمانم از بس باریدند ، همچون چاه چشمان عروسک هاییم خشکیدند . پایان جدایی کجاست .
لطفا براي ديدن همه ي پيامك هاي ادامه مطلب برويد ....